نه ضایعش نکرد که .... ضایع کرد مگه ؟ ولی کل کل داشتن با هم .
سعید معروف میگفت رفته بودم پلی + 10، لباس ورزشی تنم بود و من را نمیشناخت. پرسیده بود ورزشکاری؟ گفته بود بله. بعد پرسیده بود فامیلت چیست؟ گفته بود معروف هستم. کارمند پلیس + 10 گفته بود اگر معروفی برای خودت هستی. فامیلت را بگو میخواهم بنویسم!
نه عزیز مجازات و اینا چیه...گفتم که فقط مهم اینه حالت خوبه!
فاطمه جان من نیم ساعت دیگه کلاس دارم اصلا حواسم نبود..الان یادم اومد..سریعا باید برم...فردا ظهر منتظرتم...
فعلاعزیز
آره...چندروز نبودی...وبت اول حذف شده بود...حالا دست یکی دیگه هست...هرچی نظرمیذارم جواب نمیده...بلاگفا رو ول کردی اینجا وبلاگ ساختی...به من گفتی نظرتو حذف کنم و...!!
وبلاگم دست یکی دیگه است ؟ حذف شد چون بلد نیستم وبلاگ داری بکنم شاید این یکی هم نمونه چون هنوز هم بلد نیستم .
اون وبلاگ واسه من نیست من نمیدونم چرا جواب نمیده (دیگه واسه من نیست ) بلاگفا رو ول کردم چون اون فامیلمون که خونشون بودم میرفت بلاگ اسکای ازش خوشم اومد بعد هم تنوعه دیگه واسه آخری واقعا دلیل ندارم ....
سلااااااااااااااااام. ببخشید زودتر از نتونستم به وبت سر بزنم وب جدیدت مبارک... راستی نمیخوای برد تیم همیشه محبوب پرسپولیسو تبریک بگیییییییی؟؟؟؟؟
سلااااااااااام عزیزم .
خواهش میکنم ......
خوبی شمیم جون ؟
تیمتون که همیشه محبوب نیست ولی بردتون قبل از دربی واسه ما خوبه تبریییییییییییییییییک(یه همچین آدمای خوبی هستیم ما)
آره احسان یه توضیحی میداد بعد میگفت درست میگم خانوم؟!!؟اونم میگفت نه!!!!!!!
خخخخخخخخخ فامیلیش باحاله ها!
فاطمه من برم!؟
آهان...آره .(ولی من منظورم ضایع کردن هاش نبود)
برو عزیزم ....پیشاپیش هم تولدت مبارک
هی احسانو ضایع میکرد!
چی؟!
نه ضایعش نکرد که .... ضایع کرد مگه ؟
ولی کل کل داشتن با هم .
سعید معروف میگفت رفته بودم پلی + 10، لباس ورزشی تنم بود و من را نمیشناخت. پرسیده بود ورزشکاری؟ گفته بود بله. بعد پرسیده بود فامیلت چیست؟ گفته بود معروف هستم. کارمند پلیس + 10 گفته بود اگر معروفی برای خودت هستی. فامیلت را بگو میخواهم بنویسم!
مامان محمد5ساله گیر داده که زن بگیره؟!!!!!!!!!!!
مگه چندسالشه؟!!!!!!!!!
آره منم از زنش خوشم اومد!
گفت متولد 66 میشه .....بیست و شیش.
زنش باحال بود باحال هم جواب میداد.(البته منظورم ضایع کردن ها و کل کل هاشون نبود)
حالا بذار یه چیز بامزه بهت بگم . ظریف اینو گفته
آره...فرهاد بدخت که همش بچه داری میکرد محمد خیلی خوشتیپ شده بود ولی از لباس سعید خوشم نیومد!
خوب بود لباس هر سه تاشون .
آره چقدر شیطونی کرد ترمه .
محمد و مامانش چقدر شبیه هم بودن .
ماماناشون باحال بودن
از زن ظریف هم خیلی خوشم اومد
حواست پرته!
.قدمت روی جفت چشمام!
باشه ...
خودت گفتی ها ...
چشمت بی بلا .
مهدیس دیدی والیبالی ها رو آورده بود ماه عسل ؟
عزیز من مهمونی که ندارم فردا...
روز شهادت حضرت علی و جشن تولد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعدازماه رمضون قراره جشن بگیرم...شماهم از الان دعوتی
آفرین به خوب نکته ای اشاره کردی ...
(چرا حواسم نبود؟)
التماس دعا تو این شب ها ..
میام ها ....
باشه!
دیروز مرضیه رو دیدم
عزیزم......
سلام برسون بهش .
تازه اومدن تهران؟
خوشحالم خوشحالی
آخی من ندیدم...
امشب ببینی یه تیکه هایی از دیشب هست
دیشبش چی بود؟!!!
یه پسره مرگ مغزی شده بود بعد اعضاشو اهدا کرده بودند خانواده اش اومده بودند با خانواده ی اونی که قلبش رو گرفته بود
چندروزیه ندیدم...
اون شب که مامان میلاد اومده بود بعد بهشون بچه دادنو دیدی؟؟!من فقط گریه کردم
اونشب رو که نگو ...
من و مامانم هم همینطور
دیشبش هم کلی گریه کردم
خود احسان هم اشک تو چشمش بود
واقعا؟!؟!!!!!!
فاطمه تو بیشترازمن خبر داری
حالا یه گشتی میزنم ببینم چه خبره!
روزنامه ها رو دیدم ...
تو سایت هم گزارش تمرین دیروز رو دیدم .
ماه عسل میبینی ؟
مگه چیزیش شده؟!!!!!!!!!!!!!!!
آره گویا...
روزنامه ها نوشتند قهر کرده ..
من نمیدونم درست و حسابی چی شده
نه گمون نکنم من که خبری ازش ندیدم!!
آهان ....
داداش من چش شده ؟
ایشالا...
نگران نباش.
خوب بگو ببینم دیگه چه خبر؟
جشن پیراهن داشتیم امسال ؟
آره...
پس صبر کن اومدم
اوووووووووه نکه منم خیلی اطلاعات دارم
داری .....
خصوصی بپرسم ؟
سلام...
خوبی؟!خوشی؟!چه خبرا؟!
سلاااااام
ای بد نیستیم.
خبر سلامتی ...
میخوام ازت اطلاعات بگیرم نبودم این چند وقت .
خودت رو آماده کن
نه عزیز مجازات و اینا چیه...گفتم که فقط مهم اینه حالت خوبه!
فاطمه جان من نیم ساعت دیگه کلاس دارم اصلا حواسم نبود..الان یادم اومد..سریعا باید برم...فردا ظهر منتظرتم...
فعلاعزیز
مرسی ......
از بس گلی......
برو.....موفق باشی .
باشه .فعلا
اومدی کارت دارم .
نه قانع شدم ولی بهم حق بده یه ذره ازت ناراحت باشم که حتی یه نظرهم واسه من نذاشتی حتی اگه نمیدونستی من نگرانتم!
حق میدم ....(حتی بیشتر از یه ذره رو )
شرمنده ام بخدا ....
یه چیزی میگفتی حداقل من عذاب وجدان نداشته باشم(مجازات و این حرفها)
نه خب...اصولا گیر نمیدم...مهم اینه الان حالت خوبه...خیلی نگرانت بودم
یعنی جوابای من محض رضای خدا یه ذره هم قانعت نکرد ؟
ببخشید ....
خب پس ببین که خیلی مشکوکی!!
حالا چه خبرا؟!
هنوز هم مشکوکم ......
پس با این حساب هنوز هم ناراحت باید باشی و قبول نکرده باشی....
سلامتی .تو چی ؟
آره...چندروز نبودی...وبت اول حذف شده بود...حالا دست یکی دیگه هست...هرچی نظرمیذارم جواب نمیده...بلاگفا رو ول کردی اینجا وبلاگ ساختی...به من گفتی نظرتو حذف کنم و...!!
وبلاگم دست یکی دیگه است ؟ حذف شد چون بلد نیستم وبلاگ داری بکنم شاید این یکی هم نمونه چون هنوز هم بلد نیستم .
اون وبلاگ واسه من نیست من نمیدونم چرا جواب نمیده (دیگه واسه من نیست )
بلاگفا رو ول کردم چون اون فامیلمون که خونشون بودم میرفت بلاگ اسکای ازش خوشم اومد بعد هم تنوعه دیگه
واسه آخری واقعا دلیل ندارم ....
با اینکه خیلی کارات مشکوک میزنه ولی مسکلی نیس...بخشیدمت
مرسی......
مشکوک میزنه ؟
باشه اشکالی نداره....
خلاصه که ببخشید .
خب مجازات مارو نگفتی هنوز
آفرین خانوم حالا هم نمیومدی
ببخشید ...
چیکار کنم تا سحر بیدار بودم ...
شرمنده و ببخشید
فاطمه نیومدی؟!
خواب بودم ....
اومدم
هستی؟!
الان رو بخوای ...آره
فعلا من دارم میرم...فردا میام باهم حرف میزنیم!
بای
مهدیس اذیت نکن دیگه ....
بگو چیکار کنم بعد برو...
من که تا فردا سکته کردم
من خیییییییییلی عصبانی ام خیییییییلی هم قهرم
هر دوتاش رو فهمیدم...
بگو من چیکار کنم خب ؟
فاطمهههههههههههههههههههههههههههه
کجابودی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دل من هزار و یک راه رفت
من شرمنده ام بخدا .....
ببخشید آبجی
باشه ؟